Start
Sign Up
|
Log In
Toggle navigation
English Website
WoW Contest
Top Users
WoW Stories
فا
Result
Correct
:
46
+5
+230
New words
:
0
+10
+0
Incorrect
:
0
-2
0
Not Answered
:
0
-1
0
Saved Time
(
min.
):
0
+1
0
Total Score:
+230
Correct answers
set the table
چیدن میز
I should set the table before our guests come.
من باید قبل از آمدن مهمانها میز را بچینم.
get on a bus
سوار اتوبوس شدن
Every morning, I get on the bus to go to school.
من هرروز برای رفتن به مدرسه سوار اتوبوس میشوم.
get off a bus
پیاده شدن از اتوبوس
They got off the bus before we could talk to them.
قبل از آن که بتوانیم با آنها صحبت کنیم، از اتوبوس پیاده شدند.
take out money from an ATM
گرفتن پول از خودپرداز
I don't have cash with me, I should take out some from an ATM.
من پول نقد همراهم ندارم. باید از خودپرداز مقداری پول بگیرم.
send an e-mail
فرستادن ایمیل
He sent an e-mail to his professor last night.
او دیشب به استادش ایمیلی فرستاد.
hire a taxi
کرایه کردن یک تاکسی
He hired a taxi because he was in a hurry.
او عجله داشت و به همین دلیل یک تاکسی کرایه کرد.
open an account
افتتاح حساب
Ahmad opened a new account at this bank.
احمد در این بانک حساب جدیدی افتتاح کرد.
put out fire
خاموش کردن آتش
The firefighters put out the fire in the forest with great effort.
آتش نشانان با تلاش زیاد آتش را در جنگل خاموش کردند.
recharge your E-ticket
شارژ کردن بلیط الکترونیکی
You should recharge your E-ticket before getting on the train.
باید قبل از سوار شدن به قطار بلیط الکترونیکی خود را شارژ کنید.
call the emergency(115)
تماس اضطراری گرفتن
You are just able to call the emergency with this cellphone.
شما فقط میتوانید با این موبایل تماس اضطراری بگیرید.
ask the information desk
پرسیدن از بخش اطلاعات
If you don't know this address, you can ask the information desk.
اگر آدرس را نمیدانید، میتوانید از بخش اطلاعات سوال کنید.
donate blood
اهدای خون
There is an urgent need for blood donations.
نیاز فوری به اهدای خون وجود دارد.
do voluntary work
انجام دادن کار داوطلبانه
The celebrities always do voluntary work.
افراد معروف همیشه کارهای داوطلبانه انجام میدهند.
help charity
کمک به خیریه
Thanks to a large gift from an anonymous person who helped the charity, they were able to continue their work.
به خاطر اهدایی بزرگی که یک فرد ناشناس در کمک به خیریه انجام داد، آنها توانستند فعالیتهای خود را ادامه دهند.
bring to the ER
بردن به اورژانس
I need help to bring my friend to the emergency room.
من برای بردن دوستم به اورژانس به کمک نیاز دارم.
keep the city clean
تمیز نگه داشتن شهر
The sweepers do a great job in keeping the city clean.
رفتگران کار بزرگی برای تمیز نگه داشتن شهر انجام میدهند.
interview somebody
مصاحبه کردن با کسی
I had to interview somebody for a job with a publisher last week
هفتهی پیش باید برای کاری که مرتبط با یک انتشاراتی بود با یک نفر متقاضی این کار مصاحبه میکردم.
text a message
فرستادن پیام
I texted a lot of messages to you yesterday but you didn't answer.
من دیروز پیامهای زیادی برای تو فرستادم اما به آنها پاسخ ندادی.
receive an e-mail
دریافت یک ایمیل
She received your e-mail 2 days ago.
او ایمیل تو را دو روز پیش دریافت کرد.
update a blog
به روز رسانی یک وبلاگ
The owners should update the blog daily.
صاحبان وبلاگ باید هرروز آن را به روزرسانی کند.
participate in an online course
شزکت کردن در یک کلاس آنلاین
It is necessary to participate in this online course.
ضروری است که در این دورهی آنلاین شرکت کنید.
connect to the Internet
اتصال به اینترنت
Unfortunately, we cannot connect to the internet right now.
متاسفانه الان نمیتوانیم به اینترنت متصل شویم.
download something from the internet
دانلود چیزی از اینترنت
Davood downloaded some files from the internet.
داوود چند فایل را از اینترنت دانلود کرد.
attend a TV program
شرکت کردن در یک برنامهی تلویزیونی
I wish I could attend a TV program.
کاش میتوانستم در یک برنامهی تلویزیونی شرکت کنم.
use IT
استفاده از فن اوری اطلاعات
These days we use IT excessively.
این روزها بیش از حد از فن آوری اطلاعات استفاده میکنیم.
install a computer dictionary
نصب یک فرهنگ لغت کامپیوتری
You need to install a computer dictionary on this particular laptop.
نیاز است بر روی همین لپتاب، یک فرهنگ لغت کامپیوتری نصب کنید.
look at the newsstand
نگاه کردن به دکهی روزنامه فروشی
Why are you looking at the newsstand so carefully?
چرا داری به دکهی روزنامه فروشی اینچنین با دقت نگاه میکنی؟
watch a quiz show
تماشای نمایش معلومات عمومی
Tonight is a quiz show and I'm going to watch it with my family.
امشب مسابقهی معلومات عمومی است و قرار است من آن را همراه با خانوادهام تماشا کنم.
see a war movie
دیدن فیلم جنگی
She doesn't like to see war movies.
او علاقهای به دیدن فیلمهای جنگی ندارد.
change the TV channel
عوض کردن کانال تلویزیون
My father always changes the TV channel during the movie.
پدر من همیشه وسط فیلم کانال را عوض میکند.
install an antivirus program
نصب یک برنامهی آنتیویروس
You need to install an antivirus program on your laptop.
باید بر روی لپتاب خود یک برنامهی آنتی ویروس نصب کنید.
burn
سوزاندن
She burned her hand.
او دست خود را سوزاند.
hit
کوبیدن، اصابت کردن
He hit his head on the door.
سر او به در اصابت کرد.
break
شکستن
He broke his leg.
پای او شکست.
bleeding
خونریزی
It is bleeding.
خونریزی میکند.
hurt
درد کردن
It hurts a lot.
بسیار درد دارد.
stick/put a plaster on the wound
گذاشتن ضماد بر روی زخم
She stick a plaster on the wound
او روی زخم مرهم گذاشت.
hurt
مجروح کردن، آسب زدن
I hurt my knee.
من به زانوی خود آسیب رساندم.
cut
بریدن
She cut her finger.
او انگشت خود را برید.
take care of someone
مراقبت کردن، نگهداری کردن
She takes care of her child.
او مراقب فرزندش است.
bruise
کبودی
He has some bruises.
او چند کبودی دارد.
black eye
کبودی چشم
He has a black eye.
چشم او کبود شده است.
car crash
تصادف با اتومبیل
He had a car crash.
ماشین او تصادف کرد.
scar
زخم
He has a scar.
او یک بریدگی - جای زخم دارد.
heart attack
سکته قلبی
He had a heart attack.
او حمله قلبی داشته است.
cast
گچ شکستگی
He has his leg in a cast.
پای او در گچ است.
×
Student Login
Username
Password
×
Teacher Login
Username
Password
Sign Up
ثبت نام