Result  
Correct:41+5 +205
New words:0+10 +0
Incorrect:0-2 0
Not Answered:0-1 0
 Saved Time (min.): 5+1 +5
Total Score: +205
Correct answers
weekdays   روزهای غیرتعطیل
On weekdays I'm usually in bed by eight o'clock.
در روزهای غیر تعطیل، معمولا تا ساعت 8 صبح در تخت خواب هستم.
Saturday   شنبه
Saturday is my favorite day of the week.
شنبه روز مورد علاقه‌ی من در هفته است.
Sunday   یکشنبه
I haven't done any exercise since last Sunday.
از یکشنبه‌ی هفته‌ی گذشته تا حالا اصلاً تمرین نکرده‌ام.
Monday   دوشنبه
We will be meeting next Monday.
دوشنبه‌ی هفته‌ی آینده همدیگر را خواهیم دید.
Tuesday   سه شنبه
The work has to be finished by next Tuesday.
این کار باید تا سه شنبه‌ی هفته‌ی آینده تمام شده باشد.
Wednesday   چهارشنبه
The restaurant is always closed on Wednesdays.
رستوران همیشه چهارشنبه‌ها تعطیل است.
weekend   آخر هفته
I have a lot of homework to do over the weekend.
تکالیف زیادی دارم که باید این آخر هفته آن‌ها را انجام دهم.
Thursday   پنج شنبه
The shops stay open late on Thursdays.
پنج شنبه‌ها، مغاز‌ها تا دیر وقت باز هستند.
Friday   جمعه
I haven't spoken to him since last Friday.
از جمعه‌ی گذشته تا حالا با او صحبت نکرده‌ام.
morning   صبح
He uses the public metro every morning.
او هرروز صبح از متروی عمومی استفاده می‌‌کند.
afternoon   بعد از ظهر، عصر
He goes to the gym every afternoon.
او هرروز عصر به باشگاه می‌رود.
night   شب
Ashkan is dealing with a severe toothache since last night.
اشکان از دیشب در حال دست و پنجه نرم کردن با دندان درد شدیدش است.
week   هفته
We go to the cinema about once a week.
ما تقریبا هر هفته یک بار به سینما می‌رویم.
go to the gym   رفتن به باشگاه
He goes to the gym every afternoon.
او هرروز عصر به باشگاه می‌رود.
visit relatives   ملاقات خویشاوندان
We visit our relatives in Nowruz.
ما خویشاوندانمان را در نوروز ملاقات می‌کنیم.
watch TV   تماشا کردن تلویزیون
You will watch TV after you finish your homework.
بعد از اتمام تکالیفت تلویزیون تماشا خواهی کرد.
day   روز
It took us almost a day to get here.
تقریباً یک روز طول کشید که به اینجا برسیم.
go to school   رفتن به مدرسه
Students go to school every day.
دانش‌آموزان هرروز به مدرسه می‌روند.
go to library   رفتن به کتابخانه
Zahra goes to the library to study her lessons.
زهرا برای خواندن درس‌هایش به کتابخانه می‌رود.
go-shopping   خرید کردن
My mother went shopping yesterday.
مادرم دیروز به خرید رفت.
relax   استراحت کردن
we should relax after school.
ما باید بعد از مدرسه استراحت کنیم.
climb a mountain   کوهنوردی کردن
climbing the Towchal mountain is difficult.
کوهنوردی کردن در کوه‌های توچال دشوار است.
study lessons   درس خواندن
she always studies the lessons after school.
او همیشه بعد از مدرسه درس‌هایش را می‌خواند.
play sports   ورزش کردن
I love playing sport with my friends.
من ورزش کردن با دوستانم را بسیار دوست دارم.
patient   بیمار
Many patients in the hospital were iller than she was.
بسیاری از بیماران بیمارستان، از او بیمارتر بودند.
cough   سرفه
I can hear my father's cough.
می‌توانم صدای سرفه پدرم را بشنوم.
headache   سردرد
I had a terrible headache, but even so, I went to school.
سردرد بسیار شدیدی داشتم اما با این حال به مدرسه رفتم.
sneeze   عطسه
When you sneeze, put your hand in front of your mouth.
وقتی عطسه می‌کنی، دستت را جلوی دهانت بگیر.
backache   کمردرد
Gardening gives me a severe backache.
باغبانی کمردرد شدیدی برایم به بار می‌آورد.
have a temperature/fever   تب داشتن
Finally, the child's fever began to decrease.
سرانجام تب کودک شروع به پایین آمدن کرد.
toothache   دندان درد
I have a terrible toothache today.
امروز دندان درد شدیدی دارم.
hospital   بیمارستان
She spent a week in the hospital last year.
او پارسال یک هفته را در بیمارستان گذراند.
stomachache   دل درد
I've been dealing with this stomachache since morning.
از صبح است که دارم با این دل درد دست و پنجه نرم می‌کنم.
doctor   پزشک
The doctor prescribed some medication.
پزشک چند دارو تجویز کرد.
sore eyes   چشم درد
She can't see right because she has sore eyes.
او نمی‌تواند خوب ببیند چون که چشم درد دارد.
nurse   پرستار
The door opened and a nurse came into the room.
در باز شد و یک پرستار به داخل اتاق آمد.
sore throat   گلو درد
She has a sore throat and a fever.
او هم گلو درد دارد و هم تب.
drugstore   داروخانه
If you're going to the drugstore, could you get me something?
اگر داری به داروخانه می‌روی، می‌توانی چیزی برایم بگیری؟
running nose   آبریزش بینی
My son has a running nose.
پسرم آبریزش بینی دارد.
mumps   اوریون
Children are vaccinated against mumps.
کودکان در مقابل اوریون واکسینه می‌شوند.
measles   سرخک
The number of deaths from measles fell by 30 percent.
تعداد تلفات ناشی از سرخک به اندازه‌ی 30 درصد کاهش یافت.