Result  
Correct:144+5 +720
New words:0+10 +0
Incorrect:1-2 -2
Not Answered:0-1 0
 Saved Time (min.): 0+1 0
Total Score: +718
Incorrect answers
countries   کشورها
people of different countries have different cultures.
افراد کشورهای مختلف فرهنگ‌های مختلفی دارند.
Correct answers
recite the Holy Quran   قرائت قران مقدس
The teacher asked the students to recite the Holy Quran.
معلم از دانش آموزان خواست قرآن مقدس را قرائت کنند.
type   تایپ کردن
She asked me to type a couple of letters.
او از من خواست که چند نامه بنویسم.
continents   قاره ها
The continents make up about 25% of the earth's crust.
قاره‌ها در مجموع 25 درصد از سطح زمین را تشکیل می‌دهند.
Asia   آسیا
Many tropical fruits come from South America and Southeast Asia.
بسیاری از میوه‌های استوایی از نواحی جنوب امریکا و نواحی جنوب شرقی آسیا می‌آیند.
Europe   اروپا
You can travel across Europe with your passport
شما می‌توانید با پاسپورتتان در کل اروپا سفر کنید.
Africa   افریقا
The biggest desert in the world is the Sahara, in Africa.
بزرگترین بیابان جهان، بیابان صحرا در قاره آفریقا است.
China   چینی
China is the world's most populous country.
چین پرجمعیت ترین کشور دنیا است.
North-America   امریکای شمالی
There are bears in the mountains of North America.
در کوهستان‌های امریکای شمالی خرس وجود دارد.
South-America   امریکای جنوبی
We're still trying to cut costs here and there on the proposed South American tour.
ما هنوز در تلاشیم تا از هرجا هزینه‌هایمان را به قصد تور آمریکای جنوبی کاهش دهیم.
Australia   استرالیا
The kangaroo is the national animal of Australia.
کانگارو حیوان ملی استرالیا است.
Iran   ایران
Today, most caviar comes from the Caspian Sea, and most of that comes from Iran.
امروزه بیشتر خاویار از دریای خزر به دست می‌آید و بیشتر این خاویار از ایران صید می‌شود.
weekdays   روزهای غیرتعطیل
On weekdays I'm usually in bed by eight o'clock.
در روزهای غیر تعطیل، معمولا تا ساعت 8 صبح در تخت خواب هستم.
Saturday   شنبه
Saturday is my favorite day of the week.
شنبه روز مورد علاقه‌ی من در هفته است.
Sunday   یکشنبه
I haven't done any exercise since last Sunday.
از یکشنبه‌ی هفته‌ی گذشته تا حالا اصلاً تمرین نکرده‌ام.
Monday   دوشنبه
We will be meeting next Monday.
دوشنبه‌ی هفته‌ی آینده همدیگر را خواهیم دید.
Tuesday   سه شنبه
The work has to be finished by next Tuesday.
این کار باید تا سه شنبه‌ی هفته‌ی آینده تمام شده باشد.
Wednesday   چهارشنبه
The restaurant is always closed on Wednesdays.
رستوران همیشه چهارشنبه‌ها تعطیل است.
weekend   آخر هفته
I have a lot of homework to do over the weekend.
تکالیف زیادی دارم که باید این آخر هفته آن‌ها را انجام دهم.
Thursday   پنج شنبه
The shops stay open late on Thursdays.
پنج شنبه‌ها، مغاز‌ها تا دیر وقت باز هستند.
Friday   جمعه
I haven't spoken to him since last Friday.
از جمعه‌ی گذشته تا حالا با او صحبت نکرده‌ام.
morning   صبح
He uses the public metro every morning.
او هرروز صبح از متروی عمومی استفاده می‌‌کند.
afternoon   بعد از ظهر، عصر
He goes to the gym every afternoon.
او هرروز عصر به باشگاه می‌رود.
night   شب
Ashkan is dealing with a severe toothache since last night.
اشکان از دیشب در حال دست و پنجه نرم کردن با دندان درد شدیدش است.
week   هفته
We go to the cinema about once a week.
ما تقریبا هر هفته یک بار به سینما می‌رویم.
go to the gym   رفتن به باشگاه
He goes to the gym every afternoon.
او هرروز عصر به باشگاه می‌رود.
visit relatives   ملاقات خویشاوندان
We visit our relatives in Nowruz.
ما خویشاوندانمان را در نوروز ملاقات می‌کنیم.
watch TV   تماشا کردن تلویزیون
You will watch TV after you finish your homework.
بعد از اتمام تکالیفت تلویزیون تماشا خواهی کرد.
day   روز
It took us almost a day to get here.
تقریباً یک روز طول کشید که به اینجا برسیم.
go to school   رفتن به مدرسه
Students go to school every day.
دانش‌آموزان هرروز به مدرسه می‌روند.
go to library   رفتن به کتابخانه
Zahra goes to the library to study her lessons.
زهرا برای خواندن درس‌هایش به کتابخانه می‌رود.
go-shopping   خرید کردن
My mother went shopping yesterday.
مادرم دیروز به خرید رفت.
relax   استراحت کردن
we should relax after school.
ما باید بعد از مدرسه استراحت کنیم.
climb a mountain   کوهنوردی کردن
climbing the Towchal mountain is difficult.
کوهنوردی کردن در کوه‌های توچال دشوار است.
study lessons   درس خواندن
she always studies the lessons after school.
او همیشه بعد از مدرسه درس‌هایش را می‌خواند.
play sports   ورزش کردن
I love playing sport with my friends.
من ورزش کردن با دوستانم را بسیار دوست دارم.
speak (English)   صحبت کردن (انگلیسی)
Would you mind speaking more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته‌تر صحبت کنید؟
draw   کشیدن
The children drew pictures of their families.
کودکان نقاشی‌هایی از خانواده‌های خود کشیدند.
act in movies   فیلم بازی کردن
Niloofar acts in comedy movies.
نیلوفر در فیلم‌های کمدی بازی می‌کند.
do a puzzle   حل پازل
Babak does the puzzle in 4 hours.
بابک پازل را در 4 ساعت حل می‌کند.
make tea   چای دم کردن
Please make some tea for us.
لطفا برای ما کمی چای دم کنید.
swim   شنا کردن
I learned to swim when I was five.
وقتی 5 ساله بودم شنا کردن را یاد گرفتم.
cook food   غذا پختن
I don't cook food very often.
من زیاد آشپزی نمی‌کنم.
search the Web   جستجو کردن در شبکه
We should search the web to find it.
ما باید برای یافتن آن در شبکه اینترنت جستجو کنیم.
make a cake   کیک پختن
When are you going to make the cake?
چه زمانی می‌خواهی کیک را بپزی؟
tell a story   قصه گفتن
I really like telling a story for you.
من واقعا قصه گفتن برای تو را دوست دارم.
run   دویدن
Don't run, the ground is wet.
ندو، زمین خیس است.
take photos   عکس گرفتن
The photographer took some nice photos of the sunset.
عکاس عکس‌های زیبایی از غروب خورشید گرفت.
ride a horse   اسب سواری
I learned how to ride a horse when I was six.
وقتی شش سالم بود اسب سواری را آموختم.
ride a bicycle   دوچرخه سواری
Can you ride a bicycle?
می‌توانی دوچرخه سواری کنی؟
draw a picture   نقاشی کشیدن
Ali drew an awesome picture of the nearby tree.
علی نقاشی زیبایی از درختی که در آن نزدیکی بود کشید.
play basketball   بسکتبال بازی کردن
I used to play basketball with my friends every day.
قبلا هر روز با دوستانم بسکتبال بازی می‌کردم.
work with a computer   کار کردن با کامپیوتر
Everyone should know how to work with a computer.
همه باید بدانند چطور با کامپیوتر کار کنند.
play ping-pong   پینگ پنگ بازی کردن
Alireza usually plays ping-pong around here.
علیرضا معمولا در این حوالی پینگ پونگ بازی می‌کند.
play football   فوتبال بازی کردن
Most of the boys like to play football.
بیشتر پسرها فوتبال بازی کردن را دوست دارند.
play tennis   تنیس بازی کردن
Jack can't play tennis with you since he is injured.
جک به دلیل مصدومیتش نمی‌تواند با تو تنیس بازی کند.
play chess   شطرنج بازی کردن
She is good at playing chess.
او خوب شطرنج بازی می‌کند.
play badminton   بدمینتون بازی کردن
Sina loves to play badminton.
سینا بدمینتون بازی کردن را دوست دارد.
play volleyball   والیبال بازی کردن
Why did you play volleyball with these people?
چرا با این افراد والیبال بازی کردی؟
patient   بیمار
Many patients in the hospital were iller than she was.
بسیاری از بیماران بیمارستان، از او بیمارتر بودند.
cough   سرفه
I can hear my father's cough.
می‌توانم صدای سرفه پدرم را بشنوم.
headache   سردرد
I had a terrible headache, but even so, I went to school.
سردرد بسیار شدیدی داشتم اما با این حال به مدرسه رفتم.
sneeze   عطسه
When you sneeze, put your hand in front of your mouth.
وقتی عطسه می‌کنی، دستت را جلوی دهانت بگیر.
backache   کمردرد
Gardening gives me a severe backache.
باغبانی کمردرد شدیدی برایم به بار می‌آورد.
have a temperature/fever   تب داشتن
Finally, the child's fever began to decrease.
سرانجام تب کودک شروع به پایین آمدن کرد.
toothache   دندان درد
I have a terrible toothache today.
امروز دندان درد شدیدی دارم.
hospital   بیمارستان
She spent a week in the hospital last year.
او پارسال یک هفته را در بیمارستان گذراند.
stomachache   دل درد
I've been dealing with this stomachache since morning.
از صبح است که دارم با این دل درد دست و پنجه نرم می‌کنم.
doctor   پزشک
The doctor prescribed some medication.
پزشک چند دارو تجویز کرد.
sore eyes   چشم درد
She can't see right because she has sore eyes.
او نمی‌تواند خوب ببیند چون که چشم درد دارد.
nurse   پرستار
The door opened and a nurse came into the room.
در باز شد و یک پرستار به داخل اتاق آمد.
sore throat   گلو درد
She has a sore throat and a fever.
او هم گلو درد دارد و هم تب.
drugstore   داروخانه
If you're going to the drugstore, could you get me something?
اگر داری به داروخانه می‌روی، می‌توانی چیزی برایم بگیری؟
running nose   آبریزش بینی
My son has a running nose.
پسرم آبریزش بینی دارد.
mumps   اوریون
Children are vaccinated against mumps.
کودکان در مقابل اوریون واکسینه می‌شوند.
measles   سرخک
The number of deaths from measles fell by 30 percent.
تعداد تلفات ناشی از سرخک به اندازه‌ی 30 درصد کاهش یافت.
north   شمال
Shemiran is to the north of Tehran.
شمیران در شمال تهران است.
northeast    شمال شرقی
Here is the northeast of the country.
اینجا شمال شرقی کشور است
south   جنوب
The Persian Gulf is in the south of Iran.
خلیج فارس در جنوب ایران است.
northwest   شمال غربی
Unemployment in the northwest of the country has been falling.
بیکاری در شمال غربی کشور در حال کاهش است.
east   شرق
According to the map, the village lies about ten kilometers to the east of here.
طبق نقشه، روستا در حدود ده کیلوکتری اینجا به سمت شرق قرار دارد.
southeast   جنوب شرقی
We live in the southeast of the city.
ما در بخش جنوب شرقی شهر زندگی می‌کنیم.
west   غرب
Most of the region will be dry tomorrow, but the west will have some rain.
فردا، بیشتر نواحی خشک خواهند بود اما قسمت‌های غربی بارش‌هایی را تجربه خواهند کرد.
southwest   جنوب غربی
We have a house in the southwest of France.
ما در قسمت جنوب غربی فرانسه یک خانه داریم.
mosque   مسجد
The designs for the new mosque have attracted widespread approval.
طراحی‌های مسجد جدید، تایید قشر بزرگی را به همراه داشته است.
minaret   گلدسته
Those minarets can be seen from the whole city.
می‌توان از همه جای شهر آن گلدسته‌ها را دید.
palace   کاخ
This magnificent palace took over 20 years to complete.
20 سال طول کشید تا ساخت این کاخ سلطنتی به اتمام برسد.
store   مغازه
The store is open until late on Wednesdays.
چهارشنبه‌ها مغازه تا دیر وقت باز است.
church   کلیسا
She goes to church every Sunday.
او هر یکشنبه به کلیسا می‌رود.
restaurant   رستوران
A lot of new restaurants have started up in the region.
چندین رستوران جدید در منطقه شروع به کار کرده‌اند.
tourist   جهانگرد
Millions of tourists visit Isfahan every year.
هر ساله میلیون‌ها توریست از اصفهان دیدن می‌کنند.
stadium   ورزشگاه
The stadium has a seating capacity of 50000.
ظرفیت این ورزشگاه، 50000 نفر است.
building   ساختمان
Thousands of buildings collapsed in the earthquake.
هزاران ساختمان در آن زلزله فرو ریختند.
shrine   مرقد
Imam Reza's holy shrine is located in Mashhad.
مرقد مقدس امام رضا (ع) در مشهد واقع است.
bridge   پل
They decided to build a bridge across the river.
آن‌ها تصمیم گرفتند پلی بر روی رودخانه بسازند.
metro   مترو
He uses the public metro every morning.
او هرروز صبح از مترو عمومی استفاده می‌کند.
zoo   باغ وحش
How about taking the children to the zoo?
چطور است بچه‌ها را به باغ وحش ببریم؟
airport   فرودگاه
Mehrabad airport is a local airport in Tehran.
فرودگاه مهرآباد, فرودگاهی محلی در تهران است.
museum   موزه
The museum is full of precious treasures.
این موزه پر از گنج‌های گران‌بها است.
train station   ایستگاه قطار
She was waiting for someone at the train station.
او در ایستگاه قطار منتظر کسی بود.
park   پارک
If the weather's nice, we could have a picnic in the park.
اگر هوا مناسب باشد، می‌توانیم به پارک برویم و پیک نیک کنیم.
bus station   ایستگاه اتوبوس
All bus stations were very crowded yesterday.
همه‌ی ایستگاه‌های اتوبوس دیروز بسیار شلوغ بودند.
boulevard   بولوار
We drove along the boulevard.
ما در طول بولوار رانندگی کردیم.
cinema   سینما
We're going to the cinema. Do you want to come along?
ما داریم به سینما می‌رویم. آیا تو هم می‌خواهی بیایی؟
village   روستا
The whole village came to the wedding.
همه‌ی روستا به مراسم عروسی آمدند.
tree   درخت
We have several apple trees in the garden.
ما چندین درخت سیب در باغ داریم.
flower   گل
Those children picked all the flowers.
آن کودکان همه‌ی گل‌ها را چیدند.
thermometer   دماسنج
In January 2011, the thermometer showed a temperature of –32°C!
در ژانویه‌ی سال 2011، دماسنج دمایی برابر با -32 درجه سانتیگراد نشان داد!
field   مزرعه، زمین
Three tractors are working in the field right now.
همین الان، سه تراکتور در حال کار بر روی زمین هستند.
dry   خشک
The weather in Kashan is very dry today.
امروز، هوا در کاشان بسیار خشک است.
farm   کشتزار
He spent the summer working on a farm.
او در طول تابستان در یک کشتزار کار می‌کرد.
rainy   بارانی
All areas of the country will be rainy tonight.
تمامی نواحی کشور امشب بارانی خواهند بود.
icy   یخی
Their car slipped several times on the icy street.
ماشین آن‌ها چندین بار بر روی خیابان یخی سر خورد.
sunny   آفتابی
This plant needs a warm, sunny place.
این گیاه به مکانی گرم و آفتابی نیاز دارد.
river   رودخانه
They're building new houses by the river.
آن‌ها در حال ساخت خانه‌های جدیدی در کنار رودخانه هستند.
snowy   برفی
We haven't had many snowy days this winter.
در این زمستان روزهای برفی زیادی نداشته‌ایم.
summer   تابستان
We have breakfast on the balcony in the summer.
تابستان‌ها، صبحانه را در بالکن میل می‌کنیم.
spring   بهار
We decided to spend the spring in Kish.
ما تصمیم گرفتیم که بهار را در کیش بگذرانیم.
winter   زمستان
The road is often blocked by snow in the winter.
این راه معمولا در زمستان با برف مسدود می‌شود.
fall   پاییز
The new university semester will start in the fall.
ترم جدید دانشگاه در پاییز شروع خواهد شد.
mountain   کوه
Damavand is the biggest mountain in Iran.
دماوند بزرگترین کوه ایران است.
hill   تپه
Hills are not as high as mountains.
تپه‌ها به اندازه‌ی کوه‌ها بلند نیستند.
tractor   تراکتور
We had to use a tractor to pull the car out of the mud.
مجبور شدیم از یک تراکتور برای خارج کردن ماشین از گل استفاده کنیم.
sunflower   آفتابگردان
Sunflower has seeds that can be eaten.
آفتابگردان دارای دانه‌هایی است که قابل خوردن هستند.
plow   شخم زدن
Farmers start plowing in the spring.
کشاورزان شخم زدن را در بهار آغاز می‌کنند.
work on the farm   در مزرعه کار کردن
Ali works on the farm every summer.
علی هر تابستان در مزرعه کار می‌کند.
animal   حیوان
Some animals hunt at night.
برخی حیوانات شبانه شکار می‌کنند.
wind   باد
The wind was blowing from the east.
باد از سمت شرق می‌وزید.
cow   گاو
We visited a dairy farm and saw some cows.
ما به یک دامداری رفتیم و چند گاو را دیدیم.
dog   سگ
We could hear dogs barking in the distance.
می‌توانستیم صدای پارس سگ‌ها در دوردست را بشنویم.
horse   اسب
I want to buy a horse for Shadi.
می‌خواهم برای شادی یک اسب بخرم.
hen   مرغ
Hens lay a good number of eggs these days.
این روزها، مرغ‌ها به تعداد خوبی تخم مرغ می‌گذارند.
chicken   مرغ
Kebab and chicken were cooked for the party.
کباب و مرغ برای مهمانی پخته شده بود.
cattle   گله‌ی گاو
A large cattle are kept on our farm.
یک گله‌ی بزرگ گاو در مزرعه‌ی ما نگهداری می‌شود.
magazine   مجله
He reads the magazine every morning.
او هرروز صبح مجله می‌خواند.
walking in the park   پیاده روی در پارک
Walking in the park is both fun and some kind of sport.
پیاده‌روی در پارک هم لذت بخش است و هم نوعی ورزش است.
watching movies   فیلم نگاه کردن
We are watching a movie at home tonight.
امشب قرار است در خانه یک فیلم نگاه کنیم.
fishing   ماهیگیری
He doesn't like fishing at all.
او ماهیگیری را اصلا دوست ندارد.
skiing   اسکی کردن
We are going skiing this weekend.
آخر این هفته به اسکی می‌رویم.
playing computer games   بازی کردن بازی‌های کامپیوتری
Children love playing computer games.
بچه‌ها عاشق بازی‌های کامپیوتری هستند.
listening to the radio   گوش کردن به رادیو
Her grandmother listens to radio every morning.
مادر‌بزرگ او هرروز صبح رادیو گوش می‌کند.
working in the garden   کار کردن در باغ
He is working in the garden right now.
او الان دارد در باغ کار می‌کند.
sports news   اخبار ورزشی
My cousin always listens to sports news at precisely 9 p.m.
پسرخاله‌ی من همیشه راس ساعت 9 شب به اخبار ورزشی گوش می‌کند.
going to the movies   رفتن به سینما
My friends and I are going to the movies on Friday.
من و دوستانم جمعه به سینما می‌رویم.
browsing the Internet   جستجو در اینترنت
They browse the internet in order to find an economic flight ticket to Tehran.
آنها در اینترنت جست و جو کردند تا بتوانند بلیط هواپیمایی اقتصادی برای رفتن به تهران پیدا کنند.