Start
Sign Up
|
Log In
Toggle navigation
English Website
WoW Contest
Top Users
WoW Stories
فا
Result
Correct
:
60
+5
+300
New words
:
2
+10
+20
Incorrect
:
1
-2
-2
Not Answered
:
0
-1
0
Saved Time
(
min.
):
0
+1
0
Total Score:
+318
Incorrect answers
studying
مطالعه کردن
He was studying the whole night for the final exam.
او برای امتحان پایانیاش کل شب مشغول مطالعه بود.
Correct answers
tall
قدبلند
My view was blocked by a tall man in front of me.
مرد بلندی که جلوی من ایستاده بود، نمیگذاشت خوب ببینم.
sandals
صندل
She has a really beautiful pair of sandals.
او یک جفت صندل واقعا زیبا دارد.
short
کوتاه قد
I'm fairly short but my brother's very tall.
من قد کوتاه هستم اما برادرم خیلی قد بلند است.
sunglasses
عینک آفتابی
Farhad never goes out without sunglasses.
فرهاد هرگز بدون عینک آفتابی بیرون نمیرود.
sock
جوراب
The little boy was wearing odd socks.
پسر کوچک جورابهایی با رنگهای متفاوت پایش کرده بود.
belt
کمربند
He had eaten so much that he had to loosen his belt a little.
او آنقدر خورده بود که مجبور شد کمر بندش را کمی شل کند.
sweater
ژاکت
You should put on your sweater because it's really cold outside.
باید ژاکتت را بپوشی چرا که بیرون از خانه واقعا سرد است.
glove
دستکش
Those gloves look nice and warm.
آن دستکشها به نظر زیبا و گرم هستند.
coat
کت
She was wearing a heavy winter coat.
او یک کت سنگین زمستانی به تن داشت.
glasses
عینک
Where are my glasses?
عینک من کجاست؟
dress
پیراهن زنانه
She was wearing exactly the same dress as I was.
او پیراهنی دقیقا شبیه به پیراهنی که من پوشیده بودم به تن داشت.
chador
چادر
Zahra always wears her black chador whenever she wants to get outside.
زهرا هر وقت که میخواهد از خانه بیرون رود، چادر مشکیاش را میپوشد.
cap
کلاه
The captain of the ship wore a special cap.
کاپیتان کشتی یک کلاه مخصوص بر سر داشت.
scarf
شال
She was wearing a hat and a scarf against the cold.
او به خاطر سرما یک کلاه و شال پوشیده بود.
suit
کت و شلوار
All the businessmen were wearing black suits.
همهی بازرگانان کت و شلوار مشکی به تن داشتند.
manteau
مانتو
She was wearing an expensive manteau the other day.
او دیروز یک مانتوی گران قیمت به تن داشت.
jacket
ژاکت
I felt a bit cold so I put on a jacket.
کمی احساس سرما کردم به همین خاطر ژاکتم را پوشیدم.
trousers
شلوار
I need a new pair of trousers to go with this jacket.
باید یک شلوار جدید بخرم که به این ژاکت بیاید.
T-shirt
تی شرت
I was only wearing a T-shirt when the rain started.
من فقط یک تیشرت به تن داشتم که باران شروع به باریدن کرد.
shoes
کفش
Take off your shoes before entering the house.
قبل از وارد شدن به خانه کفشهایتان را دربیاورید.
shirt
پیراهن مردانه
The sleeve of his shirt was torn at the elbow.
آستین پیراهنش در قسمت بازو پاره شده بود.
black
سیاه
I heard a loud bang and then saw black smoke.
من صدای انفجار بلندی شنیدم و سپس دود سیاهی دیدم.
blue
آبی
For weeks we had cloudless blue skies.
آسمان ما تا چند هفته آبی و بدون ابر بود.
yellow
زرد
It was early autumn and the leaves were turning yellow.
اوایل پاییز یود و برگها در حال زرد شدن بودند.
white
سفید
I like the contrast of the white trousers with the black jacket.
تضاد رنگی که بین شلوار سفید و ژاکت سیاه است را دوست دارم.
green
سبز
I think I'll take your advice and get the green dress.
فکر کنم به راهنماییات گوش کنم و لباس سبز رنگ را بخرم.
gray
خاکستری
I don't like the gray sky because it will probably rain.
من آسمان خاکستری را دوست ندارم چرا که احتمال وقوع باران در آن زیاد است.
red
قرمز
She and I both have red hair but hers is lighter than mine.
رنگ موی من و او هر دو قرمز است اما رنگ موی او روشن تر از من است.
orange
نارنجی
The door was painted orange.
درب نارنجی رنگ شده بود.
brown
قهوهای
Both my parents have brown hair.
موی هر دو والدینم قهوهای رنگ است.
pink
صورتی
He was wearing a nice looking pink T-shirt.
او یک تیشرت صورتی زیبا به تن کرده بود.
living room
اتاق نشیمن
That picture would go well on the wall in the living room.
آن عکس اگر روی دیوار اتاق نشیمن قرار بگیرد جلوهی خوبی خواهد داشت.
stairs
راه پله
Her office is at the top of the stairs.
دفتر کار او بالای راه پله قرار دارد.
bedroom
اتاف خواب
The house has four bedrooms, so it's pretty big.
آن خانه چهار اتاق خواب دارد، بنابراین حتما خانهی خیلی بزرگی است.
kitchen
اشپزخانه
The delicious smell of freshly-made coffee came from the kitchen.
بوی خوب قهوهی تازه از آشپزخانه به مشام میرسید.
bathroom
حمام
The bathroom's on the right at the end of the passage.
حمام در انتهای راهرو در سمت راست قرار دارد.
garage
پارکینگ
Did you put the car in the garage?
آیا اتومبیل را داخل پارکینگ گذاشتی؟
apartment
آپارتمان
I'll give you the key to my apartment.
کلید آپارتمانم را به تو خواهم داد.
flat
آپارتمان
They have a house in Karaj and a flat in Tehran.
آنها یک خانه در کرج و یک آپارتمان در تهران دارند.
villa
ویلا
They have a really big villa in Rasht.
آنها یک ویلای واقعا بزرگ در رشت دارند.
tower
برج
From the top of the tower, the outlook over the city was breathtaking.
از بالای برج، دیدن نمای کل شهر بسیار مهیج بود.
bookcase
جاکتابی
There are so many books in the bookcase.
کتابهای زیادی در جاکتابی است.
blanket
پتو
She wrapped the baby in a blanket.
او بچه را در یک پتو پیچید.
clock
ساعت دیواری
We have an antique clock on our mantelpiece.
ما یک ساعت دیواری عتیقه تاقچهی روی بخاریمان داریم.
table
میز
They sat around the dinner table, arguing about different things.
آنها دور میز شام نشسته بودند و در مورد مسائل مختلفی بحث میکردند.
computer
رایانه
Modern computers can hold huge amounts of information.
رایانههای مدرن توانایی ذخیره سازی مقدار بسیار زیادی اطلاعات را دارند.
television
تلویزیون
Your problem is that you watch too much television.
مشکل تو این است که زیاد تلویزیون تماشا میکنی.
mirror
اینه
The image you see in the mirror seems to be reversed.
تصویری که در آینه میبینید به نظر برعکس است.
radio
رادیو
Her grandmother listens to radio every morning.
مادر بزرگ او هرروز صبح رادیو گوش میکند.
comb
شانه
I always carry a comb in my handbag.
همیشه داخل کیف دستیام یک شانه همراه خود دارم.
newspaper
روزنامه
There's a good arts coverage in the newspaper, but not much social commentary.
این روزنامه مسائل هنری را به خوبی پوشش میدهد؛ اما گزارشات کاملی دربارهی مسائل اجتماعی ارائه نمیدهد.
cooking
آشپزی کردن
I'm trying to be more creative with my cooking.
دارم تلاش میکنم در آشپزیام خلاقانه تر عمل کنم.
playing
بازی کردن
Mohammad loves playing chess a lot.
محمد شطرنج بازی کردن را بسیار دوست دارد.
washing
شست و شو
I've already done one lot of washing.
تا همین الان هم شست و شوی زیادی انجام دادهام.
fixing
تعمیر کردن
His father is fixing the broken door.
پدر او در حال تعمیر در خراب است.
watching
تماشا کردن
He spent the entire afternoon watching a football match.
او تمام بعد از ظهر خود را به دیدن مسابقهی فوتبال گذراند.
working
کار کردن
The introduction of new working practices has dramatically improved productivity.
معرفی روشهای کاری جدید، میزان سودمندی را به شدت بهبود داده است.
reading
خواندن
I wish I could find the time to do more reading.
ای کاش وقت بیشتری برای خواندن داشتم.
eating
خوردن
He paused for a moment to listen and then continued eating.
او یک لحظه مکث کرد تا گوش کند و دوباره به خوردن ادامه داد.
drinking
نوشیدن
She drank a lot of water before going to bed.
او قبل از رفتن به رخت خوابش، مقدار زیادی آب نوشید.
×
Student Login
Username
Password
×
Teacher Login
Username
Password
Sign Up
ثبت نام