Result  
Correct:29+5 +145
New words:1+10 +10
Incorrect:0-2 0
Not Answered:0-1 0
 Saved Time (min.): 0+1 0
Total Score: +155
Correct answers
get on a bus   سوار اتوبوس شدن
Every morning, I get on the bus to go to school.
من هرروز برای رفتن به مدرسه سوار اتوبوس می‌شوم.
take out money from an ATM   گرفتن پول از خودپرداز
I don't have cash with me, I should take out some from an ATM.
من پول نقد همراهم ندارم. باید از خودپرداز مقداری پول بگیرم.
hire a taxi   کرایه کردن یک تاکسی
He hired a taxi because he was in a hurry.
او عجله داشت و به همین دلیل یک تاکسی کرایه کرد.
open an account   افتتاح حساب
Ahmad opened a new account at this bank.
احمد در این بانک حساب جدیدی افتتاح کرد.
recharge your E-ticket   شارژ کردن بلیط الکترونیکی
You should recharge your E-ticket before getting on the train.
باید قبل از سوار شدن به قطار بلیط الکترونیکی خود را شارژ کنید.
ask the information desk   پرسیدن از بخش اطلاعات
If you don't know this address, you can ask the information desk.
اگر آدرس را نمی‌دانید، می‌توانید از بخش اطلاعات سوال کنید.
donate blood   اهدای خون
There is an urgent need for blood donations.
نیاز فوری به اهدای خون وجود دارد.
do voluntary work   انجام دادن کار داوطلبانه
The celebrities always do voluntary work.
افراد معروف همیشه کارهای داوطلبانه انجام می‌دهند.
bring to the ER   بردن به اورژانس
I need help to bring my friend to the emergency room.
من برای بردن دوستم به اورژانس به کمک نیاز دارم.
interview somebody   مصاحبه کردن با کسی
I had to interview somebody for a job with a publisher last week
هفته‌ی پیش باید برای کاری که مرتبط با یک انتشاراتی بود با یک نفر متقاضی این کار مصاحبه می‌کردم.
text a message   فرستادن پیام
I texted a lot of messages to you yesterday but you didn't answer.
من دیروز پیام‌های زیادی برای تو فرستادم اما به آن‌ها پاسخ ندادی.
participate in an online course   شزکت کردن در یک کلاس آنلاین
It is necessary to participate in this online course.
ضروری است که در این دوره‌ی آنلاین شرکت کنید.
connect to the Internet   اتصال به اینترنت
Unfortunately, we cannot connect to the internet right now.
متاسفانه الان نمی‌توانیم به اینترنت متصل شویم.
attend a TV program   شرکت کردن در یک برنامه‌ی تلویزیونی
I wish I could attend a TV program.
کاش می‌توانستم در یک برنامه‌ی تلویزیونی شرکت کنم.
use IT   استفاده از فن اوری اطلاعات
These days we use IT excessively.
این روزها بیش از حد از فن آوری اطلاعات استفاده می‌کنیم.
install a computer dictionary   نصب یک فرهنگ لغت کامپیوتری
You need to install a computer dictionary on this particular laptop.
نیاز است بر روی همین لپتاب، یک فرهنگ لغت کامپیوتری نصب کنید.
look at the newsstand   نگاه کردن به دکه‌ی روزنامه فروشی
Why are you looking at the newsstand so carefully?
چرا داری به دکه‌ی روزنامه فروشی این‌چنین با دقت نگاه می‌کنی؟
see a war movie   دیدن فیلم جنگی
She doesn't like to see war movies.
او علاقه‌ای به دیدن فیلم‌های جنگی ندارد.
change the TV channel   عوض کردن کانال‌ تلویزیون
My father always changes the TV channel during the movie.
پدر من همیشه وسط فیلم کانال را عوض می‌کند.
install an antivirus program   نصب یک برنامه‌ی آنتیویروس
You need to install an antivirus program on your laptop.
باید بر روی لپتاب خود یک برنامه‌ی آنتی ویروس نصب کنید.
break   شکستن
He broke his leg.
پای او شکست.
hurt   درد کردن
It hurts a lot.
بسیار درد دارد.
stick/put a plaster on the wound   گذاشتن ضماد بر روی زخم
She stick a plaster on the wound
او روی زخم مرهم گذاشت.
hurt   مجروح کردن، آسب زدن
I hurt my knee.
من به زانوی خود آسیب رساندم.
cut   بریدن
She cut her finger.
او انگشت خود را برید.
bruise   کبودی
He has some bruises.
او چند کبودی دارد.
scar   زخم
He has a scar.
او یک بریدگی - جای زخم دارد.
heart attack   سکته قلبی
He had a heart attack.
او حمله قلبی داشته است.
cast   گچ شکستگی
He has his leg in a cast.
پای او در گچ است.