Result  
Correct:52+5 +260
New words:0+10 +0
Incorrect:1-2 -2
Not Answered:0-1 0
 Saved Time (min.): 0+1 0
Total Score: +258
Incorrect answers
badge   آرم و نشانی که به لباس وصل شود
Everyone at the conference wore a badge with their name on.
لباس همه افراد (شرکت کننده در) کنفرانس آرمی با نامشان داشت.
Correct answers
boy   پسر
As a young boy, my father used to walk three miles to school.
پدرم زمانی که یک پسر جوان بود سه مایل تا مدرسه پیاده‌روی می‌کرد.
coin   سکه
We each wanted the bedroom with the balcony, so we tossed a coin to decide
همه‌ی ما اتاق خوابی را می‌خواستیم که بالکن داشت، به همین دلیل با سکه شیر یا خط کردیم تا بتوانیم تصمیم بگیریم.
coil   کلاف
A coil of rope lay on the beach.
یک کلاف طناب در ساحل است.
oil   روغن
lavender oil is used for headaches
روغن اوسطوخودوس برای سردرد مفید است.
crown   تاج
The crown is decorated with diamonds and other precious stones.
تاج با الماس و دیگر فلزات قیمتی تزيین شده است.
ear   گوش
The hearing in my left ear's not so good.
شنوایی گوش چپ من چندان خوب نیست.
stair   پلکان
Mary fell down some stairs and broke her leg.
مری از چند پله افتاد و پایش شکست.
hair   مو
He's got short, dark hair.
موهایی مشکی و کوتاه دارد.
fair   نمایشگاه بازرگانی- بازار روز
I bought a wooden salad bowl at the local craft fair.
از بازار روز محلی کاسه‌ی چوبی بزرگی برای سالاد خریدم.
deer   گوزن
I saw a herd of deer.
یک گله گوزن دیدم.
spear   نیزه
Spear is a weapon consisting of a pole with a sharp metal point at one end.
نیزه سلاحی است شامل یک میله با سر فلزی نوک تیز در یک سمت.
beard   ریش
He shaved off his beard but kept his mustache.
او ریش‌هایش را تراشید اما سبیلش را نگه داشت.
tear   اشک
Did you notice the tears in his eyes when he talked about Diana?
آیا وقتی درباره دیانا صحبت می‌کرد متوجه اشک در چشمانش شدی؟
ledge   تاقچه- لبه پنجره
Do not put anything on the ledge, it is too narrow.
چیزی روی لبه‌ی پنجره نگذار، خیلی باریک است.
hedge   پرچین- حصار
She kicked the ball so powerfully that it flew over the hedge.
چنان با قدرت به توپ ضربه زد که توپ بر فراز حصار به پرواز درآمد.
judge   قاضی
The judge reminded the witness that she was under oath.
قاضی به شاهد یادآوری کرد که قسم خورده است.
bridge   پل
We drove over the bridge.
با اتومبیل از روی پل رفتیم.
jelly   ژله
Have you ever eaten a peanut butter and jelly sandwich?
آیا تا به حال ساندویچ کره‌ی بادام زمینی و ژله خورده‌ای؟
cage   قفس- لانه- جعبه حیوانات
A lion has escaped from its cage.
شیری از قفسش فرار کرده است.
face   صورت- چهره
I could see from his face he was unhappy.
می‌توانستم از چهره‌اش بخوانم که ناراحت است.
wren   نوعی پرنده به نام الیکایی
Wren is a very small, brown bird.
الیکایی، پرنده‌ای قهوه‌ای و بسیار کوچک است.
letter   نامه
I got a letter from the bank this morning.
امروز صبح نامه‌ای از بانک دریافت کردم.
donkey   الاغ
The little donkey struggled under its heavy burden.
الاغ کوچک در زیر بار سنگینش تقلا می‌کرد.
teddy   خرس اسباب بازی
Teddy bear is a soft toy bear.
تدی، یک خرس نرم اسباب بازی است.
berry   توت
You must never eat the berries from that bush - they are poisonous.
هرگز نباید توت‌های روی آن بوته را بخورید، آن‌ها سمی هستند.
sixty   عدد ۶۰
She plans to retire when she is sixty years old.
می‌خواهد وقتی شصت ساله شد، بازنشسته شود.
teaspoon   قاشق چای خوری
A teaspoon is a small spoon used to mix sugar in a cup of tea or coffee.
قاشق چای خوری، قاشق کوچکی برای مخلوط کردن شکر در یک فنجان چای یا قهوه است.
bedroom   اتاق خواب
Our home has three bedrooms.
خانه‌ی ما سه اتاق خواب دارد.
raincoat    بارانی (نوعی پالتو)
It is raining, so he has to put on his plastic raincoat.
باران می‌بارد، پس او ناچار است که بارانی پلاستیکی خود را بپوشد.
flagpole   میله اهتزازپرچم
The flag is fastened to a flagpole.
پرچم به میله‌ای بسته شده است.
football   فوتبال
Are you coming to the football match?
آیا داری به مسابقه فوتبال میایی؟
seesaw   الاکلنگ
The board of every seesaw is balanced on a central point.
تخته هر الاکلنگ در یک نقطه مرکزی متوازن شده است.
jigsaw   پازل
We spent all evening doing a 1,000-piece jigsaw.
تمام عصر را به درست کردن یک پازل هزار قطعه‌ای گذراندیم.
toothbrush   مسواک
Use a toothbrush to clean your teeth every day.
هر روز از مسواک برای تمیز کردن دندانهایت استفاده کن.
toolbox   جعبه ابزار
My toolbox contains every tool for repairing a car.
در جعبه ابزار من هر ابزاری برای تعمیر یک اتومبیل یافت می‌شود.
blackbird   توکای سیاه
Blackbird is a European bird.
توکای سیاه پرنده‌ای اروپایی است.
starfish   ستاره دریایی
Starfish has five arms that grow from its body in the shape of a star.
ستاره دریایی دارای پنج بازو است که به شکل ستاره از بدنش درآمده است.
target   هدف (تیراندازی)
I had four shots but I didn't even hit the target.
چهار بار تیراندازی کردم اما به هدف نزدم.
carpet   فرش
We've just found a new carpet fitted for our bedroom.
به تازگی فرشی جدید که برای اتاقمان مناسب باشد پیدا کرده ایم.
popcorn   پاپ کورن- ذرت بوداده
Would you give me a tub of popcorn?
ممکن است یک ظرف ذرت بوداده به من بدهید؟
light   لامپ- نور
Could you turn the light on, please?
ممکن است لطفاً چراغ را روشن کنید؟
fly   مگس- پرواز کردن
The horses swished their tails to get rid of the flies hovering around them.
اسب‌ها دم‌شان را حرکت دادند تا از شر مگس‌هایی که در اطراف‌شان پرواز می‌کردند، خلاص شوند.
pie   پای (نوعی کیک)
The apple pie was as good as the one my grandmother used to make.
آن کیک سیب به خوبی کیک سیبی بود که مادربزرگم قبلا می‌پخت.
stove   فر، بخاری
A stove is an equipment that burns fuel or uses electricity in order to heat a place.
بخاری وسیله‌ای است که از سوخت یا برق استفاده می‌کند تا در محل گرما ایجاد نماید.
rose   گل رز
He sent her a bunch of red roses.
یک دسته گل رز قرمز برایش فرستاد.
mole   موش کور
Mole is a mammal that is blind and lives in passages that it digs underground.
موش کور پستانداری نابیناست و در راه‌های زیرزمینی‌ای زندگی می‌کند که خودش حفر می‌کند.
cone   مخروط، قیف
Do you like an ice-cream cone?
بستنی قیفی دوست داری؟
bone   استخوان
The child was so thin that you could see her bones.
کودک آن‌قدر لاغر بود که می‌توانستی استخوان‌هایش را ببینی.
soap   صابون
Did you wash your hands with soap and water?
آیا دستهایت را با آب و صابون شستی؟
loaf   قرص نان
They shared a loaf and some cheese.
یک قرص نان و مقداری پنیر را با هم تقسیم کردند.
goat   بز
An old woman was herding the goats up the mountainside.
پیرزنی بزها را برای چرا به بالای دامنه کوه برد.
coat   کت
We need a coat hook on the back of this door.
قلابی برای (آویختن) کت در پشت در لازم داریم.