Result  
Correct:92+5 +460
New words:92+10 +920
Incorrect:3-2 -6
Not Answered:2-1 -2
 Saved Time (min.): 11+1 +11
Total Score: +1383
Incorrect answers
glasses   عینک
Where are my glasses?
عینک من کجاست؟
cap   کلاه
The captain of the ship wore a special cap.
کاپیتان کشتی یک کلاه مخصوص بر سر داشت.
shopper   مشتری، خریدار
Crowds of shoppers were getting out of the store.
مشتریان زیادی داشتند از مغازه خارج می‌شدند.
Not Answered
suit   کت و شلوار
All the businessmen were wearing black suits.
همه‌ی بازرگانان کت و شلوار مشکی به تن داشتند.
trousers   شلوار
I need a new pair of trousers to go with this jacket.
باید یک شلوار جدید بخرم که به این ژاکت بیاید.
Correct answers
family-tree   نسب نامه، شجره نامه
I wanted to see what I could do to make up my family tree.
می‌خواستم ببینم چه کاری می‌توانم برای ساخت شجره‌نامه‌ی خود انجام دهم.
grandfather   پدربزرگ
My grandfather is getting old and can't hear very well.
پدربزرگم دارد پیر می‌شود و نمی‌تواند خیلی خوب بشوند.
grandmother   مادربزرگ
The apple pie was as good as the one my grandmother used to make.
این کیک سیب به اندازه‌ی کیک‌هایی که مادربزرگم قبلا درست می‌کرد، خوشمزه بود.
mother   مادر
I saw my mother smiling at me as I went up on stage.
همانطور که بالای سن می‌رفتم، دیدم که مادرم دارد به من لبخند می‌زند.
father   پدر
My father takes me to watch the football every Saturday.
پدرم شنبه‌ی هر هفته مرا به دیدن بازی فوتبال می‌برد.
aunt   عمه/خاله
We're going to visit my aunt on Sunday.
ما یکشنبه به دیدار عمه/ خاله‌ام می‌رویم.
uncle   دایی/عمو
Farhad is my uncle.
فرهاد دایی/عمو‌ی من است.
wife   همسر
I remember that on that occasion he was with his wife.
به یاد دارم که او در آن مناسبت همراه با همسرش شرکت کرده بود.
son   پسر
You must be very proud of your son.
حتما به پسرت بسیار افتخار می‌کنی.
daughter   دختر
My daughter is just starting to learn how to play the guitar.
دخترم تازه دارد گیتار زدن را یاد می‌گیرد.
engineer   مهندس
An engineer has been employed to find the cause of the accident.
یک مهندس استخدام شده است تا علت بروز حادثه را بیابد.
painter   نقاش
How do you make a living as a painter?
چطور با حرفه‌ی نقاشی روزگار می‌گذرانی؟
farmer   کشاورز
The drought has made farmers anxious.
خشکسالی کشاورزان را نگران کرده است.
florist   گل فروش
Ali is the only florist in this neighborhood.
علی تنها گل فروش این محله است.
policeman   پلیس
The policeman walked along the street, ensuring its safety.
پلیس در طول خیابان قدم زد تا امنیت آن را حفظ کند.
employee   کارمند
The number of employees in the company has trebled over the past decade.
تعداد کارمندان این کشور در دهه‌ی گذشته سه برابر شده است.
postman   پستچی
The postman left this package with me because you were out.
پستچی این بسته را به من تحویل داد چون شما بیرون بودید.
waiter   پیشخدمت
The waiter handed me the menu with respect.
پیشخدمت با احترام منو را به من داد.
teacher   معلم
There is a shortage of teachers, especially in music and science.
ما با کمبود معلم رو به رو هستیم، مخصوصا در زمینه‌ی موسیقی و علم.
mechanic   مکانیک
The mechanic showed me repaired parts on the front of my car.
مکانیک قسمت‌های تعمیر شده‌ی جلوی ماشینم را به من نشان داد.
doctor   پزشک
The doctor prescribed some medication.
پزشک چند دارو را تجویز کرد.
shopkeeper   مغازه دار
The shopkeeper in our alley sells all kinds of stuff.
مغازه‌دار کوچه‌ی ما، همه نوع جنس می‌فروشد.
dentist   دندان پزشک
You should have your teeth checked by a dentist at least twice a year.
باید سالی حداقل دو بار دندان‌هایتان را توسط یک دندان پزشک چک کنید.
pilot   خلبان
The pilot reported a problem of the aircraft's system.
خلبان مشکلی در سیستم هواپیما گزارش داد.
nurse   پرستار
He worked as a nurse in a hospital.
او به عنوان پرستار در بیمارستان مشغول کار بود.
baker   نانوا
I called the baker and told him that we will need 100 loaves of bread for tonight.
با نانوا تماس گرفتم و به او گفتم که برای امشب 100 قرص نان نیاز خواهیم داشت.
driver   راننده
After the crash, both drivers got out and inspected their cars for damage.
بعد از تصادف، هر دو راننده از ماشین‌هایشان پیاده شدند تا ببینند اتومبیلشان صدمه دیده است یا نه.
worker   کارگر
Ali has been a loyal worker in this company for almost 50 years.
علی حدودا 50 سال است که کارگری وفادار به این شرکت است.
cook   آشپز
The cook baked a delicious cake.
آشپز کیک خوشمزه‌ای پخت.
tall   قدبلند
My view was blocked by a tall man in front of me.
مرد بلندی که جلوی من ایستاده بود، نمی‌گذاشت خوب ببینم.
sandals   صندل
She has a really beautiful pair of sandals.
او یک جفت صندل واقعا زیبا دارد.
short   کوتاه قد
I'm fairly short but my brother's very tall.
من قد کوتاه هستم اما برادرم خیلی قد بلند است.
sunglasses   عینک آفتابی
Farhad never goes out without sunglasses.
فرهاد هرگز بدون عینک آفتابی بیرون نمی‌رود.
sock   جوراب
The little boy was wearing odd socks.
پسر کوچک جوراب‌هایی با رنگ‌های متفاوت پایش کرده بود.
belt   کمربند
He had eaten so much that he had to loosen his belt a little.
او آنقدر خورده بود که مجبور شد کمر بندش را کمی شل کند.
sweater   ژاکت
You should put on your sweater because it's really cold outside.
باید ژاکتت را بپوشی چرا که بیرون از خانه واقعا سرد است.
glove   دستکش
Those gloves look nice and warm.
آن دستکش‌ها به نظر زیبا و گرم هستند.
coat   کت
She was wearing a heavy winter coat.
او یک کت سنگین زمستانی به تن داشت.
dress   پیراهن زنانه
She was wearing exactly the same dress as I was.
او پیراهنی دقیقا شبیه به پیراهنی که من پوشیده بودم به تن داشت.
chador   چادر
Zahra always wears her black chador whenever she wants to get outside.
زهرا هر وقت که می‌خواهد از خانه بیرون رود، چادر مشکی‌اش را می‌پوشد.
scarf   شال
She was wearing a hat and a scarf against the cold.
او به خاطر سرما یک کلاه و شال پوشیده بود.
manteau    مانتو
She was wearing an expensive manteau the other day.
او دیروز یک مانتوی گران قیمت به تن داشت.
jacket   ژاکت
I felt a bit cold so I put on a jacket.
کمی احساس سرما کردم به همین خاطر ژاکتم را پوشیدم.
T-shirt   تی شرت
I was only wearing a T-shirt when the rain started.
من فقط یک تی‌شرت به تن داشتم که باران شروع به باریدن کرد.
shoes   کفش
Take off your shoes before entering the house.
قبل از وارد شدن به خانه کفش‌هایتان را دربیاورید.
shirt   پیراهن مردانه
The sleeve of his shirt was torn at the elbow.
آستین پیراهنش در قسمت بازو پاره شده بود.
black   سیاه
I heard a loud bang and then saw black smoke.
من صدای انفجار بلندی شنیدم و سپس دود سیاهی دیدم.
blue   آبی
For weeks we had cloudless blue skies.
آسمان ما تا چند هفته آبی و بدون ابر بود.
yellow   زرد
It was early autumn and the leaves were turning yellow.
اوایل پاییز یود و برگ‌ها در حال زرد شدن بودند.
white   سفید
I like the contrast of the white trousers with the black jacket.
تضاد رنگی که بین شلوار سفید و ژاکت سیاه است را دوست دارم.
green   سبز
I think I'll take your advice and get the green dress.
فکر کنم به راهنمایی‌ات گوش کنم و لباس سبز رنگ را بخرم.
gray   خاکستری
I don't like the gray sky because it will probably rain.
من آسمان خاکستری را دوست ندارم چرا که احتمال وقوع باران در آن زیاد است.
red   قرمز
She and I both have red hair but hers is lighter than mine.
رنگ موی من و او هر دو قرمز است اما رنگ موی او روشن تر از من است.
orange   نارنجی
The door was painted orange.
درب نارنجی رنگ شده بود.
brown   قهوه‌ای
Both my parents have brown hair.
موی هر دو والدینم قهوه‌ای رنگ است.
pink   صورتی
He was wearing a nice looking pink T-shirt.
او یک تی‌شرت صورتی زیبا به تن کرده بود.
carrot   هویج
It's rather early to be sowing carrot seeds, isn't it?
کمی برای کاشتن دانه‌های هویج زود است، این طور نیست؟
orange juice   آب پرتقال
Orange juice is good for the flu.
آب پرتقال برای آنفولانزا خوب است.
onion   پیاز
I always cry when I'm chopping onions.
همیشه هنگام خرد کردن پیاز گریه‌ام می‌گیرد.
banana   موز
I only had a banana for lunch.
برای ناهار فقط یک موز خوردم.
potato   سیب زمینی
Could you peel the potatoes for me, please?
میشه لطفا سیب زمینی‌ها را برایم پوست بکنی؟
quince   به
Quince jam is one of the sweetest things in the world.
مربای به یکی از شیرین‌ترین خوردنی‌ها در دنیا است.
tomato   گوجه فرنگی
He ordered pasta with a tomato sauce last night for dinner.
او دیشب برای شام پاستا با سس گوجه سفارش داد.
zucchini   کدو سبز
Minoo doesn't like zucchini at all.
مینو اصلا کدو سبز دوست ندارد.
water   اب
The human body is about 50 percent water.
حدودا 50 درصد بدن انسان را آب تشکیل می‌دهد.
yogurt    ماست
I ate natural yogurt with my lunch.
همراه با ناهارم ماست طبیعی خوردم.
egg   تخم مرغ
Mix the butter with the sugar and then add the egg.
کره و شکر را با هم مخلوط کن سپس تخم مرغ را به آن اضافه کن.
honey   عسل
Pour the honey into the bowl and mix it thoroughly with the other ingredients.
عسل را داخل کاسه بریزید و آن را کاملا با دیگر مواد اولیه مخلوط کنید.
cheese   پنیر
Iranian cheeses are exported to many different countries.
پنیرهای ایرانی به کشورهای مختلفی صادر می‌شوند.
fish   ماهی
They were happy because they had caught a lot of fish that day.
آن‌ها خوشحال بودند چرا که آن روز ماهی‌های زیادی گرفته بودند.
coconut   نارگیل
This chocolate is full of coconut.
این شکلات پر از نارگیل است.
spaghetti   ماکارانی
Put a little cinnamon in your spaghetti sauce.
کمی دارچین داخل سس اسپاگتی بریز.
pineapple   آناناس
When I arrived home, I saw five pineapples in the kitchen!
وقتی به خانه رسیدم، در آشپزخانه پنج آناناس دیدم.
ice cream   بستنی
We sell 32 different flavors of ice cream.
ما بستنی‌هایی با 32 طعم مختلف می‌فروشیم.
bread   نان
There's nothing better than fresh bread, straight from the oven.
هیچ چیزی بهتر از نانی که تازه از تنور درآمده باشد، نیست.
fruit   میوه
Oranges, apples, pears, and bananas are all types of fruit.
پرتغال، سیب، هلو و موز انواع مختلفی از میوه هستند.
rice   برنج
It's a simple dish to prepare, consisting mainly of rice and vegetables.
آماده کردن این غذا که به طور عمده متشکل از برنج و سبزیجات است، کار آسانی است.
dates   خرما
A glass of milk and a handful of dates is a complete meal.
یک لیوان شیر و چند خرما می‌تواند یک وعده‌ی غذایی کامل باشد.
kebab   کباب
Different kinds of kebab are very popular in Iran.
انواع مختلف کباب در ایران بسیار پر طرفدار هستند.
cake   کیک
He cut the cake into six pieces and gave each child a slice.
او کیک را به شش تکه تقسیم کرد و به هر بچه یک تکه داد.
chicken   مرغ
Defrost the chicken thoroughly before cooking.
قبل از پخت، مرغ را کاملا یخ زدایی کنید.
milk   شیر
Don't drink all the milk, we need some for breakfast.
کل شیر را ننوش، یک مقدار برای صبحانه لازم داریم.
salad   سالاد
Would you like olive oil and vinegar on your salad?
آیا مایلید در سالادتان روغن زیتون و سرکه ریخته شود؟
tea   چای
The waitress brought us two steaming cups of tea.
پیش خدمت دو فنجان چای برای ما آورد که از آن‌ها بخار بلند می‌شد.
apple   سیب
The apple tree at the bottom of the garden is beginning to grow.
درخت سیبی که در ته باغ است شروع به رشد کردن کرده است.
hat   کلاه
Hang your coat and hat over there.
کت و کلاه خود را آنجا آویزان کنید.
color   رنگ
What color are your eyes?
چشمانت چه رنگی هستند؟
food   غذا
There was a lot of food at the ceremony.
غذاهای زیادی در مراسم وجود داشت.
drink   نوشیدنی
They'd had no food or drink for two days.
هیچ غذا یا نوشیدنی‌ای تا دو روز نخورده بودند.
hungry   گرسنه
The children are always hungry when they get home from school.
بچه‌ها همیشه وقتی از مدرسه به خانه می‌آیند، گرسنه هستند.
thirsty   تشنه
I felt hot and thirsty after the basketball game.
بعد از بازی بسکتبال هم گرمم بود و هم تشنه بودم.
jelly   ژله
Leave the jelly in the fridge to set.
ژله را در یخچال بگذارید تا ببندد.